dancingwithquestions

بفرمایید آب انگور :)

Month: May, 2012

پرسش هایی از نقویون

:نوشتاری از نویسنده مهمان وبلاگ «باب نقایون» عزیز

پس از آغاز  به کار کمپین امام نقی من و باقی نقویون بارها و بارها از طرف خوانندگان موافق یا مخالف و حتی دشنام دهندگان با این پرسش های اساسی طرف شده ایم که : شما خودتان به چه دین و آیینی ایمان دارید؟ چرا امام نقی و بقیه امامان شیعه را مسخره می کنید؟ و هدفتان از این کار چیست؟

از آن روی که فکر می کنم سوال پرسیدن حق طبیعی هر انسانی است و شخص مورد سوال هم به صورت اخلاقی وظیفه دارد که آن سوالات را پاسخ دهد. بویژه اگر فردی که مورد سوال قرار می گیرد در موقعیتی اجتماعی – عمومی مانند نویسنده، هنرمند، سیاست مدار و … باشد. همه ما نقویون بارها و بارها به این چند پرسش پاسخ داده ایم و هربار با توجه مخاطبمان به زبانی و به لحنی. هربار از مثال های گوناگون استفاده کرده ایم و هربار با واکنش های متفاوت از مخاطبمان روبرو شده ایم. از شنیدن ناسزاهای بیشتر تا بحثی زیبا و منطقی براساس اخلاف عقیده های منصفانه.

اما براستی دین و آیین ما چیست؟ دیگاه ما و باورهای ما چگونه است؟

از دید ما نه تنها مذهب شیعه٬ بلکه دین اسلام و سایر دین ها زاییده خواسته ها و هوس های انسانی ست و هیچکدام بنا بر گفته آورندگانشان فرستاده موجودی برتر و ناپیدا به نام خدا نیست. از طرف دیگر این مذاهب و این دین ها در طول تاریخ، به ويژه طی هزاره گذشته برای پیروانشان و انسان های دیگر جنگ٬ فقر٬ خرافات و پسرفت را به ارمغان آورده اند. مانند جنایاتی که کلیسای کاتولیک در سده های گذشته در اروپا و کشورهای مستعمره کرد. یا بدبختی ها و عقب ماندگی هایی که دین هندو در هندوستان به بار آورد. و یا فجایع و قتل عام هایی که یهودیت چه در زمان جنگ های صلیبی  و چه اکنون در فلسطین انجام داد. ترور ها و انفجار هایی که سنی ها در کشورهای مختلف انجام می دهند و یا مشکلات متعددی مانند اعدام٬ زندان٬ سنگسار٬ تجاوز٬ فساد مالی و اداری در حکومت اسلامی شیعی کشور خودمان ایران. پس این ها فقط گوشه ای از دلایل ما برای دشمنی با هرگونه دین٬ مذهب٬ آیین و حتی مکتب است. در مرام ما حتی زرتشتی گری٬ بهایی گری٬ درویش بازی٬ فراماسونری ٬ شیطان پرستی و کوروش ستایی نیز جز حماقت های مدرن است و بین اینها با سایر دین ها از نظر عمق نادانی هیچ تفاوتی نمی گذاریم. مکاتب فراگیر غیرالهی نیز معمولا در بین ما منتقدین فراوانی دارد. بسیاری از فعالان این کمپین خود از بزرگترین منقدین نظریه های دگم مانند : کمونیسم٬ آنارشیسم٬ نازیسم٬ لنینیسم-مائوییسم٬ ناسیونالیسم افراطی و امثالهم هستند.

و اما در مورد باور به خدا٬ اعتقاد به خدا امری است که در کمپین معمولا بین نقویون مورد بحث قرار نمی گیرد. زیرا اول اینکه بیشتر نقویون خداناباور هستند (یعنی به کل به وجود خدا باور ندارند) و دوم اینکه خدا به طور کل ساخته ای آنقدر موهوم است که حتی نمی توان بر اساس منطق صرف ردش کرد. (رجوع شود به نظریه : رد و اثبات عدم ناممکن است) پس چرا اصلا برایش وقت بگذاریم؟ بیشتر نقویون حتی لحظه ای نیز ذهنشان را درگیر خدا نمی کنند. نه اینکه دشمن خدا باشند بلکه به این دلیل که اصلا برایشان وجود ندارد که بخواهند وقت و ذهنشان را درگیرش کنند.

 اما سوال بعدی این است که اهداف ما از برپایی این کمپین چیست؟

ما باور داریم که افرادی در جامعه به شدت به دین و عقایدشان پایبندند و شدت اعتقاد آن ها به دین به حدی است که دیگر حتی به محتوای آن دین هم اهمیت نمی دهند . به طور مثال در هیچ جای مذهب سنی نیامده که باید با بمب خود و شیعیان را منفجر کنند. ولی سنی ها و وهابیون چنان به بدنه این مذهب معتقدند که هر دستوری را ظاهر دینی داشته باشد بدون اندکی تفکر می پذیرند٬ حتی اگر فردا مفتی هایشان بیایند و بگویند که شما باید پیشاب شتر بخورید ٬ باز هم آن کار را می کنند. مثالی می آورم: شخصی به شدت پدر خود را دوست دارد و به پدرش احترام می گذارد و اورا قبول دارد. شدت این محبت به حدی است که وقتی پدرش حتی از جایی دزدی می کند بازهم به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه این کار زشت پدرش را توجیه می کند و می گوید من آنقدر پدرم را قبول دارم که حتی اگه جیب خودم رو بزنه باز باور نمی کنم که آدم بدی هست. این مثال نشان می دهد که ما انسان ها بعضی از مسائل را چنان در هاله ای از نور و تقدس می بریم که آن نور چشممان را در برابر دیدن حقیقت کور می کند. آنچنان که برای حفظ آن تقدس گاهی تا پایینترین مراحل حیوانی نیز تنزل می کنیم.

حال هدف ما این است که سعی کنیم با تابو شکنی و گفتن حقایقی که تا بحال کسی بیان نکرده در قالب نقد و طنز و هجو و مسخره اندکی دیوار شکست ناپذیری که جلوی چشم این افراد را گرفته ترک بیندازیم.

زیرا در باور ما هیچ چیزی مقدس نیست٬ همه چیز و همه کس را می توان نقد کرد و اگر بر فرض محال تقدسی هم وجود داشته باشد بگذارید ببینیم از کوره نقد چگونه بیرون می آید. اگر چیزی واقعا مقدس باشد هرچقدر نقد شود و هرچقدر از هر طرف چکش بخورد نه تنها از قداستش کاسته نمی شود بلکه شفاف تر و زیباتر خودنمایی خواهد کرد. بهترین نمونه این حرف «علم» است. هرروز دانشمندان با صرف زمان های طولانی و هزینه های گزاف نظریه های نوین و پیشرفته علمی را کشف و به جهان اعلام می کنند و ظرف مدت کوتاهی دانشمندان دیگر بی رحمانه و با دیدگاهی انتقادی به نقد و بررسی آن نظریه ها می پردازند و کوچکترین نقص در آن نظریه را به گوش همه مخاطبان می رسانند. و سپس نظریات انتقادی نیز باز مورد انتقاد دیگران قرار می گیرد. حاصل این زنجیره نقد و بررسی شفاف نه تنها موجب دشمنی و کینه نمی شود بلکه حاصل آن بصورت دانشی سودمند در اختیار رفاه٬ سلامت و پیشرفت بشریت قرار می گیرد.

در اسطوره های ایرانی هنگامی که سیاوش مورد تهمت دیگران قرار می گیرد شجاعانه به درون به آتش می رود و از بوته آزمایش سربلند و پاک بیرون می آید. آیا اعتقادات شیعیان و سنیان و مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و بهاییان اینقدر سست است که حتی آتش کند انتقاد و طنز آن را می سوزاند؟

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که  در بین نقویون نیز درمورد انتخاب این روش برای مبارزه با خرافات بحث و اختلاف نظروجود دارد. یعنی برخی از نقویون به اینکه می توان با شوخی و طنز این دیوارهای محکم اعتقادی را ترک انداخت باور ندارند. برای همین ما در چند فاز مختلف عمل می کنیم. به طور مثال اگر شما به پیج ۳ امام نقی بروید. در آن جا همه بحث ها جدی و بدون توهین و شوخی است و هیچ کس حق کوچکترین توهین و طنزی ندارد.

و اما سوال بعدی این که چرا امام نقی؟

این کمپین در فضای فارسی شکل گرفته است و گمان می کنم که همه موافقند که بیشتر فارسی زبانان دنیا در ایران زندگی می کنند و بیشتر ایرانیان نیز شیعه هستند. بنا براین بزرگترین هدفی که با توجه به دو پرسش بالا برای نقد٬ طنز و هجو می توان درایران انتخاب کرد مذهب شیعه است. اصول مذهب شیعه هم که بر پایه امامت بنا شده است. پس کمپین برای رسیدن به این اهداف باید از یکی از امام ها شروع می کرد. روی بعضی از امام ها حساسیت بیشتر و روی بعضی کمتر است. می توان گفت که تا پیش از شروع کمپین ناشناخته ترین امام ایرانی ها ٬ امام دهم شیعه بوده است. زیرا وی همواره زیر سایه امام رضا و امام مهدی قرار داشت. برای همین این امام به عنوان هدف اصلی کمپین انتخاب شده است تا در مرحله اول تعداد بیشتری از همفکران کمپین و با اعتماد به نفس بیشتری به آن بپیوندند. و همانجور که می بینید این روزها کمپین در حال گسترش فعالیت های طنز وشوخی اش به سایر شخصیت های شیعه و اسلام مانند محمد٬ علی٬ فاطمه٬ حسنین٬ ابوالفضل٬ حسن عسگری و مهدی است.

پی نوشت:

تجربه ما نقویون در در طول زندگی و باور٬ تفکر ٬ اندیشیدن و نقد عقاید مختلف به ما یاد داده که به هیچ چیزی باور کامل نداشته باشیم. زیرا همه افکار و عقاید با گذشت زمان پوسیده و نادرست خواهند شد حتی نقویت.  ما به هیچ عنوان باور نداریم که باورها٬ اهداف و روش هایمان صددرصد درست است و اگر شما فکر می کنید که ما اشتباه می کنیم٬ یا اگر دوست دارید که مارا امر به معروف یا نهی از منکر کنید٬ ازشما با خواهش و احترام می خواهیم که بدون هیچ ترس٬ خجالت ٬ رودربایستی و تعارفی آن را با زبانی شفاف٬ منطقی و محترمانه در جای مناسب مطرح کنید. با تمام قدرت ما را نقد کنید تا اگر اشتباهی در کار ما هست (که حتما هست) مشخص و برجسته شود. به بیان دیگر از کجا معلوم که ما اشتباه نمی کنیم و مسلمانان درست نمی گویند؟ انسان هیچگاه نباید به اعتقاداتش سفت و سخت بچسبد. همیشه احتمال اشتباه هست حتی برای ما نقویون.

و من النقی التوفیق.

هجدهم جماعی الاول سال دوم نقوی

برابر ۸ خرداد سال ۱۳۹۱ خورشیدی و  ۲۸ می ۲۰۱۲ میلادی

ناظران مي گويند: خطر اصلي در اينده ايران چيست؟

بسمك النقيهم

در مبارزه عليه يك نظام توتاليتر يك ايده ان است كه اقليت دهان خود را ببندند و با اكثريت همراه شوند. نمونه اين رويكرد را در پيروزي انقلاب ٥٧ و همينطور اعتماد همه گروهها و اقليت ها به ارمانهاي امام راحل ديديم. بر همین منوال، عده اي كه سابقه درخشاني ندارند و روزي از بدنه همين حكومت ارتزاق مي كردند، با استدلال هاي بسيار ضعيف و مبتدي سعي در خاموش كردن صداهاي مخالف و تمركز براي هدف اصلي كه همان به قدرت رسيدن دوباره انان است، مي كنند!

امروز ماله كشان ديني و كساني كه به ناحق جنبش سبز كه جنبشي تكثرگرا بود را تصاحب كردند و حال خود را سخنگو، ادامه دهنده و يا حتي نماينده ان مي دانند، همراه و هم قدم با حكومت و وابستگان حكومت اسلامي با حمايت رسانه هاي قدرتمند به جنگ جنبش دين زدایی و اگاهي رساني ايران امده اند. به نظر مي رسد به دليل كمبود مطالعه و يا منافع شخصي عادت به پيش قضاوت و سپس بافتن استدلال خود روي همان پيش داوري دارند. در مقاله اي كه در تاريخ 2012/05/22 توسط بي بي سي انتشار يافت، گنجي ٧ پيامد را بر عليه جنبش هاي دين ستيزي بر شمرد كه به تحليل تك تك ان مي پردازيم:

يكم- گنجي با اين جمله شروع مي كند كه دين و دينداري را نمي توان نابود كرد. و سپس با مثال زدن از شوروي سابق و همينطور امريكا سعي در اثبات جمله خبري خود با چند مثال دارد! او و بقيه مدافعان اسلام بايد توجه داشته باشند كه هدف جنبش دين ستيزي، نابودي كامل دين در بين همه اقشار جامعه نيست. ما دچار اين توهم نيستيم كه به وسيله فعاليت هاي ما اكثريت جامعه در زماني كوتاه يا حتي متوسط بي دين مي شوند. جامعه هدف همان قشر تحصیلکرده که به اینترنت و جریان آزاد اطلاعات دسترسی دارد، می باشند. کسانی که متاسفانه تا مقاطع بالای علمی را پیموده اند اما به دلیل محدودیت منابع و یک سونگری آموزشی در ایران راهی برای آشنایی با این مقوله نداشته اند. اما اگر فرض بگيريم كه هدف ما همين باشد كه ايشان بافته است؛ مثال هاي شوروي و امريكا، مثال هاي بي ربطي  براي مورد ماست. ما نه يك قدرت حكومتي هستيم كه بخواهيم مسلمانان را از دين با زور محروم كنيم. كه برخورد قهراميز و جبري با ازادي بيان كه با خون خود به ان معتقديم تناقض اشكاري دارد و معتقدیم به همان ترتيب كه شوروي در ٧٠ سال دينداري را گسترش داد، حكومت اسلامي بي ديني را در ايران رشد و پرورش داد. از طرف ديگر چگونه يك كشور مي تواند به قول ايشان توسعه يافته ترين دموكراسي جهان باشد اما سياستمداران نه چندان خوش نامش مانند جرج بوش، دست به تحمیق ملت با کلیسا رفتن بزنند؟ ما مانند آقایان ادعا نداریم که بهترین و زیباترین دموکراسی یا همانطور که
اشاره کردند، توسعه یافته ترین دموکراسی جهان را یافته ایم. اما اگر بخواهیم مثالی بزنیم که به جامعه آرمانی ما نزدیک تر باشد، همان جوامع اروپایی و بنیانگذاران فکری آنان مانند ولتر می باشند که زیر مقاله هایش را با این جمله امضا می کرد:

Ecraser l’infame

این مثال آمریکا و تحمیق ملت ها با دین بیشتر شایسته شماست و نظام شوروی که همان آیینه ای از حکومت اسلامی ست

دوم- جنبش دین ستیزی ایرانی یک حزب برانداز نیست. یک جنبش آگاهی دهنده است. در نقویت ما هم سبز داریم، هم شاهنشاهی، هم کمونیست. هم کسانی هستند که در کهریزک شکنجه شده اند و هم کسانی که به پسر شاه سابق دل خوش کرده اند. حتی از خانواده های آنان داریم که در خاوران روییدند. هم ترک داریم و هم کرد. هم بوشهری داریم و هم انزلی چی. شاید تکثرگرا ترین جنبش ایران همین نقویت باشد که کسی امیال و آرزوهای شخصی و حزبی خود را به آن وارد نمی کند. نظر ما این است که حتی با رفتن حکومت اسلامی و با در صحنه بودن سیاستمدارانی مانند شما تنها قدرت دست به دست خواهد شد و وتغییر چندانی در موقعیت ما و آزادی بیان و همچنین وضعیت مملکت رخ نخواهد داد. هدف ما تنها  و تنها در مقطع فعلی آگاهی رسانی ست. مسلما دشمن زبون از هر حیله ای برای بقای خود استفاده خواهد کرد اما این حیله دژمن چندی ست که رنگ باخته و کیست که نداند ما همان گلهای خندان باغ حکومت اسلامی هستیم که بر علیه الواح کهن بپا خاسته ایم.

سوم- گنجی این مساله را خاطر نشان کرد که مخالفین مذهبی حکومت اسلامی دشمن ما می شوند، با تمام احترامی که برای احمد زید آبادی، نرگس محمدی و تمام فرزندان وطن در بند داریم، اگر این چیزی که شما می گویید درست باشد، این دشمن شدن را ناشی از بی اعتقادی آنها به آزادی بیان می دانیم. قرن ها سیطره دینداران بر این مملکت باعث شده است که دینداران فعلی دارای این توهم شوند که ایشان حقی بیشتر از بقیه دارند. اگر حال که قدرتی ندارید نمی توانید به آزادی بیان احترام بگذارید، وای بر ملتی که شما را به عنوان حاکمان بعدی برگزیند.

چهارم- باز هم تکرار تاریخ. ما به مانند 57 دهان نمی بندیم. یکم اینکه اتحادی وجود ندارد! شما اول یک اتحاد تخیلی می سازید سپس ما را عامل فروپاشی این اتحاد می دانید. دوم، تنها اتحادی که در این 33 سال وجود داشت همان جنبش سبز بود که بعد از اعلام رهبری توسط شما وابستگان سابق حکومت اسلامی و اعلام ارزش های امام راحل به مردم غیر مسلمانی که در خیابان جان و مال و سلامتی خود را از دست دادند، به عنوان هدف خود و قرار دادن اسلام ماله کشی شده در سر لوحه افکار خود، کاملا از دست رفت. جنبش سبز مرد اما نه توسط بی دینان بلکه توسط مسلمانان متعصب ماله کش و واقعی که مانند همیشه خواستند ایدئولوژی مورد قبول خود را به زور وارد کار جمعی کنند!

پنجم- نظر شما  در این مقاله درباره حکومت آینده، نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و دموکراسی است. اما عمل شما این است که ساکت شوید ای بی دینان. آقای فلانی را در زندان ناراحت کردید. شیطان از این مساله سوءاستفاده خواهد کرد و رویشان نمی شود که بگویند دین بهترین وسیله تحمیق توده ها در هر نظام دموکراتیکی نیز هست. و رویشان نمی شود که بگویند ما هم مسلمان ماله کش هستیم و حال به هر ترفندی شده می خواهیم شما را ساکت کنیم. دم خروس یا قسم عبیرفضل؟ مطلب دیگر که تفاوت بنیادی ما و شماست و در آینده بیشتر و بیشتر نمود پیدا خواهد کرد، همان این اعتقاد شماست که حقوق بشر و دموکراسی و آزادی با اسلام در تعارض نیستند. آن بحثی جداست که شما در کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان و لابه لای احادیث معتبر ما خواهید یافت که چگونه اسلام به طور ویژه با حقوق بشر و دموکراسی و انسانیت در تعارض است. اگر نه سری به قران بزنید و اتفاقی صفحه ای را باز کنید و بخوانید.

ششم- ما به تمام مسلمانان احترام می گذاریم. چگونه می توانیم به خود، خواهر و برادر و پدر و مادر و دوستان و اقوام و بستگان خود احترام نگذاریم؟ چگونه می توانیم به انسانی دیگر به خاطر داشتن عقیده ای متفاوت احترام نگذاریم؟ دوباره می گویم، ما به تمام مسلمانان احترام می گذاریم اما اعتقاد آنها برای ما محترم نیست و ما به عنوان یک انسان این حق طبیعی آزادی بیان را دارا می باشیم که در مورد هر عقیده ای از جمله اسلام نظر بدهیم. سوال اینجاست آیا در طول تاریخ و همین طور زمان حال، دینداران نیز به شخص بی دین احترام گذشته اند یا به جای نقد افکار ما در جهت حذف فیزیکی ما برآمده اند؟ آیا نظام دموکراتیک بعدی که شما از آن سخن می گویید، از ما می خواهد حال ساکت باشیم اما بعدا آزادانه اجازه نشر مطالبمان را به ما خواهد داد؟ زهی خیال باطل. آنها که بر علیه قرنها بیداد ایدئولوژی اسلامی بپا خاسته اند حداقل از تاریخ این درس کوچک را فراگرفته اند که فریب این وعده های تو خالی را نخورند و همان دم خروس را باور کنند.

هفتم- تنها نقطه اشتراک تلاش های ما و شما در همین جاست. رجحان آینده مردم ایران چه خواهد بود؟ ما از تبار کتاب سوخته هایی مانند خیام و رازی و حافظ بپا خاسته ایم. ما از خفقان قرن ها استبداد دینی و تحمیق اسلامی از صفر بپا خاسته ایم، اما جامعه هدف ما هر روز بزرگتر و بزرگتر می شود و همین باعث هراس شما و خوشحالی ماست. ما دقیقا همان کاری را می کنیم که بار دیگر شما تلویحا در آینده وعده می دهید اما می خواهید که در حال ساکت باشیم. زیرا ما در پی به هم زدن رجحان آینده مردم ایران هستیم. ما در بدترین حالت اقلیتی سازمان یافته بر علیه دیکتاتوری درون دموکراسی دروغین شما می سازیم و در بهترین حالت درصد بالایی از رای های متحد بر علیه هر نوع دموکراسی مذهبی و سیاستمدار دینی. چرا اربابان انگلیسی تان نیز خوشحال نیستند هم به همین مساله بر می گردد.

هشتم- بی دین ها، به ویژه بی دین های ایرانی درکی معقول از مسلمانان دارند، زیرا در جامعه اسلامی به عنوان یک مسلمان رشد یافته و چه بسا روزی خود مسلمان متعصبی بودند. این جامعه مسلمانان است که باید قداست اعتقادات خود را فراموش کرده و به آزادی بیان احترام بگذارد. این شما هستید که رویای تحمیق تمام مردم ایران توسط اسلام ماله کشی شده را باید فراموش کنید. سوال اینجاست که با پایان یافتن حکومت اسلامی، مسلمانان دست از خشونت بر علیه غیر مسلمانان بر می دارند و یا ما همچنان باید صدای خاموشی در گلو باشیم تا زنده بمانیم؟

ما هدف شما و بقیه ماله کشان دینی را تشخیص داده ایم. و خطر بزرگتر از حکومت اسلامی را جنایتکاران سابق، ماله کشان فعلی، و سیاستمداران مردم فریب آینده می دانیم. انسان به طور غريزي در مقابل بي عدالتي مي ايستد. هنگامي كه بي عدالتي وارد قانون مي شود، تمام گروه هايي كه مورد ظلم قرار گرفته اند سعي مي كنند به هر صورتي(صلح اميز يا انقلابي) قدرت را به دست بگيرند، به دودليل و انگيزه. یا انها مي خواهند كه ظلم را متوقف كنند و يا اينكه مي خواهند خود را دركانون قدرت قرار داده و از قانون اين بار براي سود خود استفاده كنند. فردريك باستيات در كتاب قانون اشاره مي كند كه واي بر ملتي كه مورد دوم برايش اتفاق بيافتد. ما می گوییم وای بر ملتی که فریب شما را بخورد و «جمهوری اسلامی» را با «جمهوری کمتر اسلامی» عوض کند.

خطر اصلی برای این مملکت شما هستید که با ماله کشیدن اسلام به نام قرائت جدید یا مدرن، سعی در تاریکی نگاه داشتن مردم را دارید. بزرگترین چالش آینده برای ملت ایران شما هستید که مانند کرکسانی بر بالای ایران می چرخید و منتظر هستید تا به هر ترتیبی حکومت اسلامی ساقط شود و شما بر ایران ما و تخت سلطنت آنها فرود بیایید. پرواضح است که راه ما سخت تر و دشوارتر است و همانطور که مارک تواین می گوید: فریب دادن مردم آسانتر از این است که آنها را متقاعد کنی که فریب داده شده اند. اما قرن ها سکوت اجباری اجدادمان و سالهای سیاه حکومت اسلامی انرژی پایان ناپذیری در ما قرار داده است. و این تنها آغاز این راه پرشکوه است.

و من النقی نوقیقکم
صحابه سوال کننده و دونیم شونده
هفدهم جماعی الاول سال دوم نقوی

سالنامه نقایی

به مناسبت جشن سالروز اغاز غيبت كبري حضرتش و همچنين نزديك شدن به بيست هزارمين صحابي اين ستاره تابناك اسمان خرافه زدايي، سالنامه نقایی تقدیم می گردد

در اين سالنامه سعي شده است المان هاي نقويت براي نونقويان با زباني طنز اميز شرح داده شود. همچنين اين سالنامه به نق مولايمان نقي و عدد محبوبش ١٠ ماه دارد كه از سه ماه ٦٩ روز، شش ماه ٢٣ روز و يك ماه ٢٠ روز تشكيل مي شود كه البته هر چهار سال يك بار با اضافه شدن روز «شوشول دزديده شده»، اين ماه(عسگري يا لاالشوشول)٢١ روز مي گردد. اعداد ٦٩ و ٤٦ به دليل قداستي كه در نزد امامان داشته اند و همچنين عدد ٢٣ كه ثلثي از اولي و نيمي از دومي ست، اشكار و پنهان در اين سالنامه ديده مي شوند.

در اينجا شرحي از اين ماه هاي مبارك و شرح اعمال و منزلت اين ماهها را ارائه مي كنيم؛ باشد كه با راهنمايي هاي خودتان در بهتر شدن اين سالنامه ما را ياري دهيد.

تشکر مخصوص دونیم از عزیزانش ریحانه، کلب، لورنس، شکلاتی، سایمون که از احادیث قدیمی آنها استفاده شده است؛ و همه شما که با عشق خود نقویت را زنده نگاه داشته اید. بعد از مولایم نقی با عشق شما زنده ایم. باشد که تلاش ما خاری باشد در چشمان دشمنان بنیادین نقویت، ماله کشان دینی.

و من النقي نوقيقكم
چهاردهم جماعي الاول سال دوم نقوي

ماههای نقوی:

جماعی الاول ماه نقی است. ماه آغاز ظهور صغری است. در روز نخست این ماه عزیز، نقی بر ادمین النقی ظاهر می شود و ظهور خود را بشارت می دهد. همین روز مبارک آغاز غیبت صغری نیز می باشد. همچنین در پانزدهم همین ماه قرن ها پیش از تاریخ نقی به غیبت کبری می رود که علویان کوردل با نادانی برای حضرتش عزاداری می کنند و نقویان آب انگور می نوشند و به رقص و پایکوبی می پردازند.

شمقدر ماه وصول رحمت است. شب سیزدهم این ماه را «لیله الشمقدر» می نامند. در این ماه فرشتگان درگاه نقی بر زمین ظهور می کنند و بین نقویان انرژی مثبت و خنده پخش می کنند. «ابن قنبل» در مورد اهمیت این شب در نقویت و علی الخصوص شمقدریه می نویسد. در این ماه بود که حضرت شمقدر به جای نقی در بستر سوسن خوابید و شمقدریان معتقدند که با این عمل او به عنوان امام بعدی برگزیده شد.

عفير ماه خردورزي است. در نقويت خرد و انديشه ستايش شده است. دعایی از حضرت عفیر باقی مانده است به این شرح: نقیا، به من نیرویی بده که با قدرت عقلم ثابت کنم، کاری که تو نمی توانی و به نقد بکشم، کاری که تو می توانی. روز ششم از این ماه عزیز، نقی سوار بر عفیر برای نخستین بار به معراج می روند. نقویان و عفیریان این روز را با مراسم کتاب خوانی گروهی و تبادل اندیشه گرامی می دارند.

قنبر ماه مباحثه است. «ابن قرقره» در «لطائف النقی فی البلاد عجم» ذکر می کند که نقی درباره این ماه فرموده است «أین القنبریون؟» یعنی کجایند، آنان که ماه قنبر را گرامی داشتند. هر کس در این ماه یک علوی را به نقویت فرابخواند، جایگاه و مقام والایی در بهشت خواهد داشت. در روز سوم در این ماه خجسته، امام همراه با قنبر در شیروانی خانه شان پشت تار عنکبوتی موضع گرفتند و امام با بایسکشوالیتی آشنا شدند.

جماعی الثانی ماه بندگان مقرب نقی است. نقویان در این ماه عزیزبه تمامی هنرها توجه مضاعفی مبذول می کنند.. درحدیثی قدسی آمده است که اگر تمام تیرهای چراغ برق قلم شوند، و تمام آب انگورها مرکب، نمی توانند ثواب آن بنده ای را بنویسند که برای حمایت ازتئاتر و سینما به آنجا می رود و بلیط می خرد. در سی و ششم این ماه مبارک امام با تمام ماله کشان دینی سامرا جماع می کنند و سپس آنها را به دونیم تقسیم می کنند و این فتنه را خاموش می کنند.

سوسن ماه عشق ورزی است. «ابولاشی» در «مخلوط الحمارین» از قول امام معصوم ذکر کرده است که هر کس به هر قصدی با انسان دیگری در این ماه آشنا شود و به عشق ورزی بپردازد، نقی این عشق را جاودانه جوان نگاه می دارند. روز بیستم در این ماه سالگرد ازدواج سوسن کبری ست. نقل متواتر است که امام در این روز می خواندند: درود بر تو ای بانوی جهان نقوا،درود بر تو ای ذوالنعوظ دیده، درود بر تو ای مادر نقویان.

عسگری ماه مظلومیت است. نقویان در این ماه به یاد می آورند ظلمی که قرن ها علویان و عباسیان بر آنها روا داشته اند تا دوباره اسیر ماله کشان دینی نشوند. پنجمین روز از این ماه مبارک هر چهار سال یک بار روز «شوشول دزدیده شده» نام دارد. در این روز بنا به شصت و نه هزار و چهارصد و شصت و نه حدیث معتبر و متواتر عسگری اخته می شود و خاندان امامت به پایان می رسد. نقویان در این روز به مدت 23 دقیقه روزه آب انگورمی گیرند.

خشتک ماه بندگی نقی است. در این ماه شاد، اصحاب خاص نقی احادیثی روایت نشده از حضرت را بازگو کرده و خشتک عالمیان را به فنا می دهند. در نوزدهم این ماه عزیز، امام نقی با هوشمندی همیشگی خود جهت قبله نقوی را با چرخش 360 درجه بول خود و متوقف شدن بول درجهت قبله یافتند. نقویان در این روز عزیز به روایت حدیث و خشتک دریدن و حتی بول کنان به بیابانها گریختن، می گذرانند.

به نق جماعی الثالث ماه محبوب نقی است. عشق ورزی با هر گرایش جنسی در این ماه سه هزار برابر ماههای دیگر محاسبه می شود. روز شصت و نهم اين ماه نورانی مصادف است با خواندن دعاي تاريخي اين امام بزرگوار منسوب به «نقو نور»در مقابل عباسي فحاش و به چاه واصل كردن او. متن کامل این دعا برای نابودی تمام عباسیان جهان کافی است اما متاسفانه تنها قسمتهايي از اين دعاي نقوی به دست ما رسيده است: السيفون، ماالسيفون و ما ادراك ما السيفون.

سوگلی ماه آرزوهاست برای همین به آن لقب «شهر الرغائب» نیز داده اند. در روز بیستم این ماه خاص، سوگلی به عنوان اولین بانو حجاب از سر بر می دارد. «علامه محلول» در «پاییز الادرار» اعمال این روز مبارک را چنین ذکر کرده است که سه پیک تکیلا بدون مزه ثواب و خوشحالی برابر با سی هزار پیک ودکا دارد. نقویان در این ماه خوشحالند و در این شب مبارک تنها به رقص و پایکوبی می پردازند.

“درود شایسته نقی است و یاران نقی و ادمین نقی و پیروان نقی و شهدای نقی و همسران نقی و اصحاب نقی. شایسته است آن خدایی که برای هدایت ما به زمین آمد، به کاخ آسمانیش بازگشت و دوباره به زمین فرود خواهد آمد. کروبیان فریاد می زنند، منزه است منزه است منزه است نقی که آسمان را آفرید، زمین را آفرید، و شادی را برای انسان آفرید.. به نام تو آغاز می کنیم ای نقیا و به نام تو ادامه می دهیم. ما از تو ایم و به تو باز می گردیم. ای خدا، ای انسان، ای رسول خود، ای امام ما. ما را از شر تبهکاران عباسی و متحدان تاریخی آنان، ماله کشان دینی
حفظ کن.

نقیهم اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ عام فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ.
نقیا، اگر در این بخش از سال که گذشته است ما را نیامرزده ای، در آن بخش که باقی مانده است بیامرز

پیام امام نقی به مناسبت بازگشایی هادی.نت

امام نقی بعد از بازگشایی هادی.نت در پیامی به اعضای کمپین فرمودند

صحنه را دیدم. وجود شما باعث خوشحالی، غرور و افتخار ماست. باشد که نام نقی را جاودانه در تاریخ زنده نگاه دارید، در حالی که نام جعلی هادی پس از چندی، دوباره به زباله دان فراموشی تاریخ بازخواهد گشت.

سیزدهم جماعی الاول سال دوم نقوی
نقی بن تقی سامرایی

آزاد سازی سامرا

یک سال سامرا توسط سپاه دشمن عباسی تصرف شد. اصحاب چه خونها دادند و چه مقاومت ها کردند تا جلوی سپاه عباسی را بگیرند

و سال بعد اصحاب بیشتری جان بر کف دست گذاشتند و رودها و دشتها و آسمان را از خون خود سرخ کردند، تا سامرا آزاد شد

امام که در همه این مدت، در ویلای تابستانیشان، نقاران، به جماع و سماع مشغول بودند، در متنی تاریخی آزاد شدن سامرا را به همه اصحاب تبریک گفتند، و تصریح کردند که (سامرا را نقی آزاد کرد

.
.
.

تقدیم به همه بر و بچ جبهه، همه اونهایی که رفتند و همه اونهایی که موندند، با هر مرام و مسلکی که هستند…ممنون دلاورا

چرا نقوی هستم؟

بسمک النقیهم

کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان در یک سال و اندی پیش تشکیل شد و از بدو فعالیت با تهمت ها و توهین های افراد مذهبی و افراد وابسته به حکومت روبرو بود و هست. جاسوس اسرائیل، وهابی، بهایی و عامل تفرقه برانگیز انگلیس برچسب هایی بودند که هر روز شنیدیم و به آن خندیدیم. آرمان نقوی مبارزه با خرافات و دین است و این مطلب به دوست و دشمن ثابت شده است اما انگیزه و انرژی این حرکت از کجا می آید، مساله ای است که ذهن مذهبی ها را سخت به خود مشغول کرده است.

برای مخالفان ما باور به این مساله دشوار است که اکثر قریب به اتفاق ما شیعه زاده هستیم. باور این مساله سخت است که ما با تمام ادیان و خرافات مشکل داریم و دلیل تمرکز 90 درصدی ما بر شیعه اثنی عشری، تسلط سیاسی این ایدئولوژی بر میهن است. برای مخالفان ما باور این مساله ثقیل است که این همه انرژی که نقویان روزانه و برای این مدت طولانی گذاشته اند، بدون پاداش مادی باشد. از طرفی صفحه ای را می بینند که رویکرد طنز دارد که مسلما از نظر آنان نمی تواند مساله جدی باشد و با صفحه پ ن پ فرقی بکند؛ از طرف دیگر نقویانی را می بینند که 24 ساعت شبانه روز آنجا حضور دارند و آماده بحث و مناظره علمی، تاریخی، مذهبی هستند.

شاید هیچ صفحه ای در شبکه های اجتماعی پیدا نکنید که در این حد توسط مخاطبان آن کنترل و به روز رسانی شود. بارها شاهد شگفتی دشمنان و همینطور خنده دوستان گذری از این مساله حضور همیشگی تعداد زیادی نقوی در صفحه بودیم و هستیم. اما سوالی که برای همه آنها مشترک است، این است که واقعا با چه انگیزه ای تعدادی انسان که معلوم است، از سواد مناسبی برخوردارند و در گروه های مختلف سنی قرار دارند از وقت آزاد خود به این مقدار کوتاه کرده و به مساله ای یاری می رسانند که هیچ اجر دنیوی مستقیمی برای آنان در پی ندارد و مسلما آنها می دانند که بیشتر اعضای این صفحه به اجر اخروی هم معتقد نیستند!

بیشترین نقوی شیعه زاده ای است که به دنبال محبتی می گردد که در جامعه نسبت به او به عنوان یک کافر بروز نمی کند. کافر در جامعه اسلامی که برایمان در ایران ساختید و ساختند، موجودی نجس است که در بهترین و روشنفکر ترین حالت تنها حق زندگی دارد. کافر موجودی است بی اخلاق که با محارم خود زنا می کند و در مسائل مادی و معنوی قابل اعتماد نیست. کافر حق ازدواج با پسر یا دختر مورد علاقه اش را ندارد، زیرا با ضرس قاطع روزی به او خیانت خواهد کرد. زیرا آدم با خدایی نیست، پس شیطان است.

نقوی در این جمع خوشحال است. دیگر لازم نیست کفر خود را بپوشاند تا زنده بماند. دیگر لازم نیست انشالله بگوید و انشالله بشنود. دیگر لازم نیست برای خریدن محبت دهان خود را بر اعتقاداتش ببندد. دوستانی دارد هم درد که با او در ایران اسلامی بزرگ شدند، با او زجر کشیدند. به عبارت ساده تر هم سلولی بودند. نقوی در این جمع خوشحال است که می بیند تنها نیست. نقوی محبت می کند و محبت می بیند. نقوی زخم های دوستش را در آغوش می کشد، بدون اینکه توجه کند که او چه جنسیتی دارد یا چه گرایش جنسی دارد یا اهل کدام شهر است.

بیشترین نقوی شیعه زاده ای است که در صورت باز کردن دهانش احترامی در جامعه بسته شما ندارد. نقوی استاد دانشگاه است، ساندویچی دارد، دانشجوست، راننده تاکسی است، دکتر و مهندس است، بیکار است، شخصیت شناخته شده اجتماعی یا فرهنگی ست. در هر صورت هر مقام و منصبی که دارد یا ندارد، عقایدش مورد احترام نیست. کافیست که دهان خود را باز کند و کوچکترین انتقادی از اسلام بکند تا از دانشگاه اخراج شود، تا پروانه کارش از او گرفته شود تا در بهترین حالت با لگد به گوشه جامعه پرتاب شود، تا زمانی که غلط کردم بگوید، شاید دست از سرش بردارند. اگر در این فرآیند جانش را از دست ندهد! باید در تمام فرم های استخدام خود را شیعه زاده معرفی کند و صبح ها به تلاوت قران و زیارت عاشورا بپردازد.

نقوی در این جمع محترم هست. تا زمانی که توهین مستقیم به شخص حقیقی یا قومیتی یا جنسیتی نکرده است، می تواند در هر زمینه ای نظر بدهد. نظرش خوانده می شود و به نقد گذاشته می شود. نقوی در این جمع آزاد است و از این آزادی و احترام لذت می برد. از این هراس ندارد که به دلیل عقایدش به گوشه رانده می شود یا به دلیل عقایدش به زندان برود یا حتی جانش را از دست بدهد. نقوی احساس می کند که آن جایگاه اجتماعی که در ایران و جامعه ایرانی با قیمت بستن دهانش به دست آمده است؛ دست آورد واقعی او نیست. خود واقعی او نیست. خود واقعی نقوی در نقویت معنا پیدا می کند. جایی که اندیشه اش بدون ترس و واهمه بازگو می شود.

جمع کوچکی از جامعه نقوی را محدثین تشکیل می دهند. محدث می تواند نویسنده گمنامی باشد که هیچ گاه نام او را نشنیدید یا نویسنده و شاعر صاحب نامی. محدث می تواند جوانی باشد که تازه دست به قلم گرفته است یا پیر وبلاگ نویسی. محدث می تواند آن نویسنده جوانی باشد که به حجم غرش طوفان نوشته و همچنان می نویسد؛ اما از ترس جان و مالش قادر به انتشار آن نیست. محدث می تواند آن نویسنده ای باشد که کاغذ های نوشته هایش را مانند مواد مخدر در گوشه های چمدانش پنهان می کند تا سرش را به خاطر نوشته هایش بر باد ندهد. محدث شاعری ست که از کلیله و دمنه گفتن خسته شده است و می خواهد بغض تاریخی ما را فریاد بکشد تا چشمهایتان را بشوید.

محدث نقوی، محفلی دارد تا استعداد خود را محک بزند.محدث نقوی، جمعی نویسنده دیگر می بیند که همراه با او به جنگ خرافه آمده اند و به او کمک می کنند تا استدلال ضد مذهبی، هنر نویسندگی و عقاید او را تقویت و به روز کنند. دیگر نوشته هایش را در پستوی خانه نهان نکرده است. اجازه دارد که بنویسد و استعداد خود را بروز دهد. اجازه دارد که نویسنده باشد.

شاید به نظر خیلی از مخالفین ما این مساله به نظر برسد که نقویان پشت ماسکی مجازی پنهان شده اند و با نام های غیر واقعی فعالیت می کنند. آنها این مساله را نمی دانند که در واقع نقوی در این صفحه خودش است و در جامعه است که ماسک به صورت دارد. وقتی با شما دست می دهد و وقتی کرایه تاکسی را حساب می کند. هنگامی که جای خود را در مترو تعارف می کند و هنگامی که به شما خسته نباشید می گوید؛ آنجا نقوی ایستاده است که شما صورت او را می بینید اما اعتقاداتش زیر ماسکی سنگین و تعلیم دیده پنهان است.

و من النقی نوقیقکم

صحابه سوال کننده و دونیم شونده
سیزدهم جماعی الاول سال دوم نقوی

متن اطلاعیه مدونا درحمایت از شاهین نجفی

ایرانی های زیادی در روزهای گذشته با من تماس گرفتند و خواستار حمایت من از هنرمند جوان شاهین نجفی شدند. بنده به عنوان مدونای صدیقه، بانوی دو عالم، متاسفانه و خوشبختانه در معراجهای رو به بالا یا رو رو به پایین نقی با او دیدار داشته و دارم. ایشان بسیار شوخ طبع و خودمانی می باشند و پلی لیست (آی پاد)شان گویای حمایت ایشان از هنرمند مظلوم شاهین نقوی ست. بنده هم به نوبه خود آهنگ (لاو پروفیوژن) را تقدیم به نقی و پیروان وفادارش می کنم

و من النقی نوقیکم
مدونای صدیقه
دهم جماع الاول سال دوم نقوی

http://www.youtube.com/watch?v=YUtvUFsPA6Y&ob=av2e

درحال یافتن معنی روشنفکر دینی

درسهایی درباره اسلام نوشته ایگناتس گلدزیهر – ترجمه فارسی

http://uc.irpdf.com/uploads/1337511966.pdf

آفرینش – 1: 1-24

آفرینش
1
و کلمه نقی بود و نقی کلمه بود(1) و در بی کران تنها خرد، کلمه بود و بی کران را آغاز نبود اما فرجام(2) و نقی در نور روشنی گاه مکان داشت(3) پادشاه تاریکی که هزار یک نام داشت در ظلمت(4)پادشاه تاریکی به پس دانشی از نقی فروپایه بود(5) اما نقی خرد بود و خرد نقی(6) روز نخستین زمان را آفرید و آن را ذات کرانه مندی قرار داد برای بی کرانی در پایان(7) روز دوم از خرد، شادی را برای زمان کرانه مند آفرید و بر آن داشت که نخستین وارد شونده به زمان بی کران او باشد(8) از شادی، تاریکی بر آشفت و از در آمیختگی، روشنی وارد تاریکی شد(9) روز سوم تاریکی بر روشنی تاختن گرفت و پادشاه تاریکی با بردن نخستین نامش، الله، غم را آفرید(10) چون نقی آفرینش الله را دید؛ آن را پوسیده و بدآفریده یافت(11) هنگامی که الله، آفرینش نقی را دید او را هراس افتاد که در آفرینش نقی، فرومایگی او آشکار بود(12) و نقی فرمود: الله بر آفرینش من یاری کن، تا نامیرا و نپوسیده شوی(13) الله از رشک گوهری خروشید: بر آفرینش تو یاری نبرم، و همه آفرینش تو را به نادوستی تو بگردانم(14) و نقی خندید(15) از آگاهی دانست، الله پنداشت که نقی بیچاره است، بدین روی آشتی پیش آورد(16) از خرد قهقه ای زد و جهان خروشید(17) تاریکی بر روشنی در آمیخت و روشنی در تاریکی(18) کام نقی این بود که هر دو باهم باشند تا نبرد فرجامین و هر دو با هم پراکنده شوند(19) از آگاهی دانست، تنها راه روشنی در تاریکی است(20) و اراده کرد تا زمان کرانه مند جاری ست، آنها بر هم بیامیزند و رشد کنند(21) و پس از آن نقی پیمان را پیش آورد(22) اما الله از بی دانشی و گمان بر پیروزی خودش خواند: به راستی که آفرینش ما کامل ترین است(23) و نقی خندید(24