dancingwithquestions

بفرمایید آب انگور :)

Month: May, 2012

خرده قران، كار بسيار ارزشمندي از فرشته عزيز

https://sites.google.com/site/khordequran/

متن استسفاء در مورد سروش، علیزاده، واحدی و بقیه اهانت کنندگان

متن استسفاء:

سوال: حضرت آیت الله العظمی نخودعلی نقودکی نقیستانی دامت برکاته

همانگونه که مطلع هستید، عده ای فریبکار که سالها با جمهوری اسلامی در پست های حکومتی و غیر حکومتی همکاری داشتند، اما خواسته یا ناخواسته در حال حاضر در خارج کشور به سر می برند؛ به امام نقی بی حرمتی کرده و جنبش نقوی را افیون توده ها نامیده اند.
خواهشمندیم بفرمایید، حکم این افراد چیست؟

جواب: اگر از روی علم و عمد باشد، ماله کشی است. آنقدر بر ایشان بخندید تا غائط مند شوند.

دفتر آیت الله العظمی نخودعلی نقودکی نقیستانی / بخش استسفاءات

سنگ نبشته هایی از غار جمجمه های غران – 2

2
افراد قبیله ما خیلی عاقلند. بین کوه های آسمان و دریای بی انتها هیچ قبیله را پیدا نمی کنید که اندازه مردم قبیله ما احترام داشته باشد. ما برای این عاقل تریم که هر نوزده روز یک بار عاقل ترین فرد قبیله را انتخاب می کنیم و مغز سرش را می خوریم. رئيس قبيله کسی است که همیشه عاقل ترین را انتخاب می کند. حال شاید شما می پرسید که چرا مغز خودش را نخوردند؟ معلوم است برای اینکه من احمق ترین فرد قبیله ام که تا حالا با هیچ سوپ مغزی وضعیتم بهتر نشده است و اگر آنها هم مغز سر مرا بخورند، مانند من احمق می شوند.


بخش قبل
————-بخش بعد
صحابه سوال کننده و دونیم شونده
DancingQuestioner
SSVD69@gmail.com

آقایان و خانمهای اپوزوسیون، چرا لال مونی گرفتید؟

سالهاست که این اپوزوسیون خارج کشور، چه در لباس های نوین مانند سبزها و چه در لباس های قدیمی تر سرخ و یا دشمنان دوقلوشان شاهنشاهیان همواره آینده ایران را در دستان خودشان لبریز از دموکراسی و سرشار از آزادی بیان ترسیم کردند. حال کجایند این افراد که از آزادی بیان حداقل با حرف دفاع کنند. کجایید آقایان ماله کش دانشگاه نشین که سالها با همین حکومت هم کاسه بودید و حالا برای ما از اسلام رحمانی حرف می زنید؟ ما کتک خوردیم، ما کشته دادیم و به ما تجاوز شد و حال شما رهبر جنبش سبزید!!تا کجا این اسلام رحمانی، رحمانی ست؟ فکر کنم خط قرمز رحمانیت طی شده است که از دیوار خانه تان هم صدایی در نمی آید! کجایید چپ های مدعی که جنبش سبز را خیزش کارگری می دانستید و در هر جمله از هارت و پورت هایتان سه تا آزادی بیان می توان یافت. لال شده اید شماها که صبح تا شب به اسلام و مسلمین در شبکه های شاهنشاهی خود توهین مستقیم می کنید. شمایی که مردم داخل ایران را تنها شایسته دیکتاتوری دیگری می دانید و بس! شما با تریبون های بیشمارتان همان قدر مسئولید که کجی گلپایگانی مسئول است. می دانم که با هیچ جوالدوزی تکان نمی خورید! همان شوراهای تقلبی بسازید. همان که جنبش مردم ایران را به دروغ به نام خود تصاحب کنید. همان که دنبال قدرتید و خدایم نقی را شکر که حتی تظاهر به دفاع از آزادی بیان را بلد نیستید. باشد که مردم ایران شما اپوزوسیون قلابی را بیشتر بشناسند. باشد که مردم ایران در انتخاب های آینده این روزها را به خاطر بیاورند. باشد که نفرین مام میهن بر تمام شما خیانتکاران تا ابد الدهر بماند

دین در خانواده محمد – 5

بخش پنجم – فامیل و احناف

احناف گروهی بسیار تاثیرگذار در زمان محمد در مکه بودند. این گروه  از افراد مختلفی که ادیان و آیین های مختلف داشتند، تشکیل شده بود. حنفا، عجیب ترین و متفاوت ترین گروه در تاریخ بودند که خود را به ابراهیم و نوح مرتبط کردند. احناف در واقع گروه کوچکی از افراد صاحب نفوذ بودند که توسط چهار تن که همه از اقوام دور و نزدیک محمد بودند، تشکیل شده بود. این افراد عبارت بودند از زید بن عمرو بن نفیل، ورقه بن نوفل، عبیدالله بن جحش و عثمان بن الهویریث.(1

این چهار نفر خود را از نسل لوی بن غالب که یکی از اجداد محمد نیز بود می دانستند. همینطور ورقه بن نوفل و عثمان بن الهویریث پسر عمو و پسر عمه خدیجه بودند. همچنین عبیدالله بن جحش که پسرعمه محمد بود و بعدها محمد با بیوه او، ام حبیبه ازدواج کرد.(2) این گروه بیشتر در مکه متمرکز بودند و در بقیه نقاط شبه جزیره عرب ناشناخته بودند به جز امیه بن ابی الصلط، پسر عمه محمد که به نظر می رسد، عضو این گروه بوده است و در طائف می زیست.

آموزه ها و رفتار این گروه بسیار غیر عادی برای یک گروه یه اصطلاح مذهبی-اخلاقی است، آنها از یک طرف روزها و حتی ماهها در غارها ریاضت یا تحنف می کردند و از طرف دیگر به راحتی به دختران جوان تجاوز می کردند. ورقه بن نوفل در شعری شرح تجاوز و لذتی که این عمل داشته است را به تصویر می کشد و حتی بقیه را به انجام این کار تشویق می کند!(3

بسیاری از کاهنین آیین جن در این گروه عضویت داشتند. همینطور احناف عبادتی گروهی و شعر مانند داشتند که بسیار شبیه عبادت در آیین جن بود(4) آنها نه تنها ادعای ارتباط با اجنه را داشتند بلکه آنها را گروهی خبررسان و گشاینده کارهای سخت نیز می دانستند! یکی از معروفترین کسانی که ادعای ارتباط با اجنه را داشت، امیه بن ابی صلط بود. او کسی بود که ادعا کرد که سلیمان پیامبرقدرت تسلط بر تمام اجنه را داشته است و جمله ای عبادت گونه و راز مانند را از زبان جن هایی که در ارتباط بود بازگو کرد، که در آن زمان به جمله ای بسیار فراگیر در شبه جزیره عرب تبدیل شد: بسمک اللهم، یا به نام تو خدایا.(5

مشخص است که این گروه بیشترین تاثیر را بر محمد جوان گذاشتند و هنگامی که او ازتحنف در حرا بهت زده و ترس آلود برگشت، و ادعا کرد که جنی گلوی او را سه بار گرفته و فشرده، او را متقاعد کردند که او پیامبر است.(6) بسیاری از تاریخ دانان ورقه بن نوفل را خالق آیات ابتدایی قران می دانند. هر چه قدر هم به این ادعا به دیده تردید نگاه کنیم، این حقیقت را نمی توان کتمان کرد که محمد بعد از مرگ ورقه قصد خودکشی داشته است و به روایات مختلف بین 40 روز تا 3 سال هیچگونه آیه جدیدی بر او نازل نشد!(7

1- Ibn Hisham, I, 242
2- Ibn Hisham, I, 63,76
3- Al Asbahani, Al-Agani, III, 118
4- Jawad Ali, al-Mufassal Fi Tarikh al-Arab Khabl al-Islam, VI, 461
5- Al-Dumeiri, Al-Hawan, II, 195
6- Sahih al-Bukhari, I, 4
7- Halabieh, I,421


بخش قبل

صحابه سوال کننده و دونیم شونده

DancingQuestioner

SSVD69@gmail.com

سنگ نبشته هایی از غار جمجمه های غران – 1

داستانهایی برای کودکان بزرگسال و بزرگسالان کودک

1
من یک انسان غار نشینم که این مطالب را برای کسانی که بعد از من به اینجا می آیند حک می کنم. روزی تصمیم گرفتم که تجربیات روزانه ام را اینجا قرار دهم تا شاید بعدها کسی من و قبیله من را به یاد بیاورد. البته این اولین کار احمقانه من نیست. چرا حک می کنم احمقانه؟ چون همه افراد قبیله، همه کارهای من را احمقانه می دانند. ولی خوب باید اعتراف کنم که من به این کارهای احمقانه ام عادت دارم. عاشق قیافه های عاقل هم قبیله ای هایم هستم، وقتی دارند به  من نگاه می کنند، و برای ابراز تعجب دندان هایشان را به من نشان می دهند و چند دور دور خودشان می چرخند. البته من برای این کار هم راه احمقانه ای برگزیدم. به جای اینکه دور خودم بگردم، وقتی متعجب می شوم، کمرم را می چرخانم. حال چرا کمر؟ به خاطر اینکه دست یا پا نمی شود. چون دو تاست و ممکن است عده ای یکی را بچرخانند و آن یکی را نچرخانند و خود این مساله می تواند باعث بدفهمی و جنگ درون غاری شود. روزی که ماموت بزرگی را از دور دیدم و برای تعجب کمرم را می چرخاندم، میمونی خبیث را دیدم که برای تعجب سرش را به چپ و راست حرکت می داد. من هم روش جدیدی اختراع کردم و چشمانم را در حدقه چرخاندم. آخر می دانید ما با میمون های ملعون رقابت دیرینه داریم

بخش بعد
صحابه سوال کننده و دونیم شونده
DancingQuestioner
SSVD69@gmail.com

درسهایی از قران –آذرخش – 3

در اساطیر ایران خدای باران تیشتر، به یاری اهورا مزدا به اپوش دیو می تازد، و با گرز گرانش بر اسپنجروش (دیو ساکن ابرها که جلوی باران را می گیرد) ضربه می زند. اسپنجروش از این ضربه می غرد و تندر و آذرخش پیدا می شود.(1)فرسنگها آن سو تر در افسانه های نورس خدایی با نام مشابه به نام ثور محافظ آدمیان و خدایان است. بر پشت ارابه ای که دو بز جادویی ان را مي كشند، نشسته بر آسمان می راند، و هنگامی که میولنگ( چکش افسانه ای) را می چرخاند، رعد و برق آسمان را در بر می گیرد.

هر پدیده طبیعی هزاران سال پیش مطلبی حیرت آور و غیر قابل توضیح بود؛ و اقوام مختلف سعی در نوجیه این پدیده ها داشتند. هدف از آوردن افسانه های مختلف در این مورد، دیدن شباهت های آنها و همینطور تفاوت های آنهاست. حال اگر به تعریف داستان ها برگردیم، در یونان خدای خدایان زئوس از آذرخشی که به طور مخصوص برای او توسط تیتان ها درست می شود، استفاده کرده تا با دشمنان خدایان بجنگد. فرسنگ ها آنط رف تر در شبه جزیره عرب، محمد هم به این پدیده به عنوان سلاحی قدرتمند که تنها در دست الله است یاد می کند. الله در قران آذرخش را وسیله ای بیم زا توصیف می کند، که بر هر کس که او بخواهد برخورد خواهد کرد (2

تصویری که موسی از رعد برق در کتاب پیدایش داده است، یکی از افسانه های موردعلاقه دونیم است. یهوه بعد از طوفان نوح و قول دادن به نوع بشر که دیگر این کار را تکرار نکند؛ کمانی را در میان ابرها قرار می دهد تا این قضیه را به خود یادآوری کند(3
گذشته از این مطلب که بعضی از مفسرین این کمان را رنگین کمان و بعضی رعد و برق تفسیر کرده اند. همین که خدای موسی، از کارش پشیمان می شود و حتی ممکن است طوفان 11 ماهه و نابودی میلیون ها انسان و حیوان را فراموش کند، و به نشانه ای در آسمان احتیاج دارد که قول خود را به یاد بیاورد، در نوع خود جالب است!

در هر صورت، همانطور که رعد و برق با گرز و چکش ایجاد نمی شود یا با طبل ریژین(خدای تندر در شینتو)، همانطور که سلاحی در دست زئوس یا ساعت زنگ دار یهوه نیست؛ به همان صورت اسلحه ای در دستان خدای محمد هم نمی باشد. شما اگر در هنگام رعد و برق در خانه
بمانید، حتی اگر با خدای محمد دشمن باشید امن ترید تا اینکه زیر یک درخت تنها بروید. یا چند بازیکن فوتبال که چند سال پیش در جریان مسابقه در جنوب آفریقا مردند، دشمنان الله نبودند. یا حداقل به اندازه ما دشمن نبودند!

1- بندهش 63
2- قران- رعد 12-13
3- پیدایش 13:9-14

بخش قبل   ——-  بخش بعد

صحابه سوال کننده و دونیم شونده

DancingQuestioner

SSVD69@gmail.com

درسهایی از قران – آفرینش انسان – 2

*واژه خدا در اين مطالب به خداي اديان يهودي، مسيحي و اسلام اطلاق مي شود كه با وجود تفاوت هاي اشكار در مسايل مختلف، به نظر بسیاری داراي ريشه پيدايش مشترك و محصول وام گيري مسيحيت از يهوديت و همينطور اسلام از هردوست!

*واژه كتب مقدس براي مجموع كتابهاي عهد قديم، عهد جديد و قران امده است!

آفرينش آدم به عنوان اولين انسان، يكي از داستانهاي تكراري در كتب مقدس است. جدا از اشاره هاي فراوانی كه در عهد قديم به او شده است، در عهد جديد ٩ بار و همينطور در قران ٢٦ مرتبه( تنها نام ١٧ مرتبه)  به او اشاره شده است.

در قران و عهد قديم هر دو به افرينش انسان از خاك اشاره شده است! (1) با توجه به ساختار بدن انسان كه بيشتر از پروتئين(كربن)، اب و كلسيم تشكيل شده است و  مواد اصلي تشكيل دهنده خاك كه سيليكون ها و باقي مواد معدني ست؛ اين سوال پيش مي ايد كه چه خاكي را خدا براي افرينش ادم مورد استفاده قرار داده است؟

همچنين در قران امده است كه:”همه شما رااز يك انسان افريد و همسر او را نيز از او خلق كرد.”(2). همچنين در عهد قديم افرينش حوا را از دنده ادم مي داند (3) مي دانيم كه جنس مذكر ٢٢ جفت كروموزوم (ایکس), و تنها يك جفت نا متقارن (ایکس) و (وای) دارد! اما در مقابل جنس مونث تنها داراي ٢٣ جفت كروموزوم (ایکس) است! اگر داستان با توجه به علم امروزي به اين صورت بود كه اول زن به عنوان موجودي كه داراي تقارن كروموزوم است، افريده شد و سپس با تغييري كوچك در كروموزوم او مرد به وجود مي امد، به نظر ما منطقي تر به نظر مي رسيد! حال اگر به سنت ماله كشي اسلامي به عنوان تمثيل هم نگاه كنيم، حتي اين تمثيل ها بر خلاف نظريه فرگشت هستند!

از طرف ديگر كتب مقدس تنها به افرينش يك نوع انسان تاكيد مي كنند و به انواع ديگر انسان مانند homo habilis, homo erectus, homo rudolfenis, homo georgicus, homo ergaster, homo antecessor, homo cepranensis, homo heidelbergenesis, homo neanderthalensis, homo rhodesiensis, homo idalto and homo floresiensis كه تا به حال توسط دانشمندان كشف شده اند اشاره نمي كند! ايا اين امر دليل ديگري غير از نااگاهي موسي و همينطور دنباله روان او، از وجود انواع مختلف انسان مي تواند داشته باشد؟

همچنين در قران افرينش حوا را به دليل راحتي و يا آرامش مرد مي داند(4) و همينطور در عهد قديم خدا مي گويد كه اين خوب نيست كه ادم تنها باشد و حوا را مي افريند!(5) سوالي كه همواره مغز دونيم نوجوان را مي خراشيد اين بود كه ايا تمام حيوانات مرد بودند و براي اينكه احساس تنهايي كردند، خدا ماده انها را آفريد؟ يعني مانند انسان اول زرافه مذكر بود و براي اينكه احساس تنهايي نكند و راحت تر باشد، زرافه ماده افريده شد يا فقط اين داستان براي نوع انسان اتفاق افتاد!؟

حال به روش قرائتی که این نوشتار از برنامه های او الهام گرفته شده است؛ می زنیم به صحرای کربلا و چندی از اسطوره های پاگان و ادیان به اصطلاح بت پرست را در این زمینه مورد بررسی قرار می دهیم.

در اسطوره های ایرانی ششمین چیزی که آفریده شد، کیومرث بود(6)، همینطور در اساطیر یونان، اولین انسانی که به دستور زئوس، توسط پرومتئوس، تیتان خوب ساخته می شود مرد است و بعد از هدیه آتش از طرف پرومتئوس و خشم زئوس اولین زن برای نوعی تنبیه و به عنوان هدیه ای سم آلود توسط زئوس و هفایستوس ساخته می شود.(7) حال اگر از همین ششمین روز بگذریم که در بعضی از این افسانه ها مشترک هستند؛ به نظر دونیم عجیب نیست که این سه افسانه اینقدر به هم شبیه باشند. بعد از دوران انتقالی و شروع مردسالاری بر زمین، حتی نویسندگان برجسته ای مانند موسی نمی توانستند تصور کنند که اولین انسان امکان دارد که زن هم باشد.

همچنین همانطور که اشاره شد، در اسطوره های یونان، مردها و زن ها هر دو از گل، یک بار توسط پرومتئوس و بار دیگر توسط هفایستوس ساخته می شوند(8) و دوباره کیومرث هم به همین ترتیب به همراه گاو نخستین از زمین درست می شود(9) شاید از اولین وسایلی که بشر ساخت همان ظرف باشد که به وسیله گل ساخته می شد. انسان در عصر سفال گری شاهد بود که چه راحت وزیبا ترکیب آب و خاک  را می توان شکل داد و از آن وسایل مختلف ساخت. دونیم فکر می کند ، که اگر او هم در زمان موسی می زیست، بهترین وسیله ای که به خاطرش می رسید که از آن می توان انسان نخستین را ساخت، همان ترکیب آب و خاک  یا همان گل باشد!

از طرف دیگر، در اساطیر ایران، بابل، اسکاندیناوی، ژاپن و … تنها و تنها از آفرینش یک نوع انسان سخن به میان آمده است. و تنها دلیلی که دارد این است که آنها هم مانند موسی از وجود انواع دیگر انسان بی اطلاع بودند!

مشخص است که اساطیر، مخصوصا اسطوره هایی که از نظر جغرافیایی به هم نزدیکی دارند، دارای ارتباط های ملموس و غیر ملموسی هستند. و نظر دونیم این نیست که در تمام افسانه ها انسان از گل درست شده است. در افسانه های ایرانی، مشی و مشیانه قبل از زرتشت و همینطور بعد از زروانی بدین صورت است که از کرباس می رویند یا در اسطوره های نورس(اسکاندیناوی)، اسک و ایمبلا به همین ترتیب از درخت جان می گیرند و یا در اساطیر بابل خدایی گناه کار کشته می شود و از خون او برای شکل گیری اولین انسان استفاده می شود. اینجا به نظر می رسد بنا به دوره تاریخی، موقعیت جغرافیایی، میزان اهمیت طبیعت، جنگاوری، دامداری، کشاورزی و … و از همه مهم تر تخیل نویسنده اولیه و همینطور نویسنده هایی که آن را در طول تاریخ به سلیقه خود بازنویسی می کنند، مطالب این افسانه ها متفاوت می شوند. اما تنها باید به این نکته توجه کنیم که داستانی که موسی ساخته و توسط عیسی و محمد تکرار و تایید شده است(شاید با تغییرات خیلی جزیی در اسلام)، تنها داستانی ست، که هر قومی چند هزار سال پیش برای توجیه به وجود آمدن دنیا از خود اختراع می کرده است. نه مطلبی علمی قابل تاییدی است و نه تمثیلی بی مانند و بدون اشتباه!

1- Genesis: 2-7سجده 26-28-33 ، حجر7 ؛9،
2- نساء،١
3- Genesis: 2- 21, 22
4- اعراف، ١٨٩
5- Genesis: 2-18
6- بندهش، 14
7- هسوئید (به دلیل در دسترس نبودن کتاب تنها از حافظه برای نوشتن این بخش استفاده شده است
8- هسوئید
9- بندهش 14

بخش قبل   ——-  بخش بعد

صحابه سوال کننده و دونیم شونده

DancingQuestioner

SSVD69@gmail.com

درسهایی از قران – ورود – 1

سالهای کودکی ما بدون شک با جنگ، تحریم، کمیته، پاسدار و  صف شیر و هزار تا بدبختی دیگر گذشت. اما یک بخش ثابت آن را می توان درس هایی از قران آخوند قرائتی بیان کرد که وسط برنامه کودک، قبل از فیلم، بعد از سریال و در طول تمام سالهای سیطره نظام اسلامی بر ایران عضو ثابت برنامه های تلویزیون بوده است. من خودم از کسانی بودم که با وجود نفرت نسبت به اسلام و آخوند از زمان کودکی از جلوی حرف های آنها فرار نمی کردم. همواره اگر فرصتی بود این برنامه ها را نگاه می کردم و همان جا با عقل بچه گانه ام به نقد آن می نشستم. بعدها که با جنبه های مختلف ادیان مختلف آشناتر شدم، آرزو داشتم که رسانه ای هم در اختیار من قرار بگیرد تا درس هایی از قران بدهم. پس به برنامه امروز ما خوش آمدید. آغاز درس هایی از قران را اعلام می کنم.

در این مجموعه شما نه تنها با درس هایی از قران آشنا خواهید شد بلکه ارتباط آن را با ادیان دیگر، منشا ساخته شدن آن و سوال هایی که پیرامون در تاریخ یا علم به وجود می آید را مورد بررسی قرار می دهیم. با اشراف محدودی که به مسائل مطرح شده در وبلاگ های نقد قران دارم؛ سعی می کنم از مطالب تکراری و بارها بررسی شده اجتناب کنم تا جایی که احساس کنم که مطلبی مورد بررسی کامل قرار نگرفته است.

با تشکر از دوست خوبم ابوحکیم عزیز که ضرورت این درس ها را دوباره با سوال زیبایش به من یادآوری کرد!

در این دروس از ترجمه های مختلف قران مخصوصا آقای خرمشاهی استفاده می شودوهمچنین تمام متن های عهد جدید و عهد قدیم از کینگ جیمز، آغاز شده در 1604 و منتشر شده در 1611 استفاده خواهد شد.بقیه منابع در خلال سطور اشاره خواهد شد

با سلام و درود خدمت آقای قرائتی، از طرف یکی از بینندگان ثابت برنامه هایش! امیدوارم مطالب این دروس آموزنده و جذاب باشد. حداقل جذاب تر از نمونه آخوندی آن.

با احترام
دونیم


بخش بعد 

صحابه سوال کننده و دونیم شونده

DancingQuestioner

SSVD69@gmail.com

دین در خانواده محمد – 4

بخش چهارم – خدیجه و وابستگان – اولین همسر

بیشتر تاریخ دانان مسلمان بر این عقیده اند که خدیجه مسیحی و پیرو مذهب کاتولیک بوده است. اما با رجوع به همان کتاب ها می بینیم که خانواده خدیجه پیرو و حامی آیین های مختلفی بودند

خدیجه قبل از محمد با شخصی به نام نباش بن زراره بن وقدان ازدواج می کند. یک پیشگوی معروف آیین جن که نفوذ و قدرت زیادی در جامعه آن روز اعراب داشت.(1) ابوبکر، خلیفه اول مسلمین از نزدیک ترین پیروان او به شمار می رفته است. همین موقعیت اجتماعی و ثروتی که از منزلت مشاوره با یک پیشگو در آن زمان به دست می آمد، می تواند توضیحی باشد برای ثروت و مکنت خدیجه در زمان آشنایی با محمد

در میان آنها راقیه که یکی از کاهنین آیین جن در مکه و همینطور خواهر ورقه بن نوفل بود.(2) ورقه، پسر عموی خدیجه  و یکی از رهبران و بنیانگذارن گروه حنیف بود که روزها و ماهها در غار حرا به تحنف می گذراند(3) در ترجمه های امروزی حنف در لغت به معنی ترک و تحنف نوعی ریاضت بود که در این آیین انجام می شده است. و کسانی که در این گروه عضویت داشتند خود را احناف یا حنفا می نامیدند! البته معلوم نیست که این گروه که از پیروان آیین های مختلف نشکیل شده بود، خود را به این نام می خواندند و یا این دیگران بودند که آنها را به این نام ملقب کرده بودند. زیرا لغت حنف از ریشه آرامی به معانی کافر، حیله گر و دورو آمده است.(4

1- Ibn Darid, Al-Ishtiqaq, 88, 89
2- Ibn Hisham, I, 128
3- Hyppolytus, The Refutation of all heresies, book VI, chapter XIII
4- Jawad Ali, Al Mufassal, vi, 454

بخش قبل/بخش بعد

صحابه سوال کننده و دونیم شونده

DancingQuestioner

SSVD69@gmail.com